Deutsch Persisch Wörterbuch - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Begriff hier eingeben!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (3274 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
Deutsch Persisch Menu
Was habe ich denn davon? <idiom> U این چه سودی برای من دارد؟
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
locken U بطمع طعمه یا سودی گرفتار کردن
Gibt es eine Ermäßigung für Kinder? U تخفیف برای بچه ها وجود دارد؟
Keine Regel ohne Ausnahme. U برای هر قانونی استثنائی وجود دارد.
Gibt es eine Ermäßigung für Vorverkauf? U تخفیف برای پیش فروش وجود دارد؟
Gibt es eine Ermäßigung für Wochenende? U تخفیف برای آخر هفته وجود دارد؟
Auf 260 Einwohner kommt ein Arzt. U برای هر ۲۶۰ ساکن یک پزشک وجود دارد.
Gibt es Sonderangebote für diese Reise? U معامله باصرفه برای این سفر وجود دارد؟
Pickelgesicht {n} U عبارت زشت برای کسی که بدچور جوش روی صورتش دارد.
Wenn die Symptome weiterhin auftreten, ärztlichen Rat einholen [einen Arzt zu Rate ziehen] . U اگر ظهورعلایم بیماری ادامه دارد برای مشاورت به پزشک مراجعه شود.
Egal was du sagst, er wird immer etwas auszusetzen haben [ etwas finden, um dagegen zu reden] . U فرقی نمی کند چه بگویی او [مرد] همیشه ایرادی برای گرفتن دارد.
Stromsparen ist bei meinem Onkel eine fixe Idee. U در مورد صرفه جویی برق عموی من شپش درکلاه دارد. [خیلی مهم است برای او ]
Wände haben Ohren <idiom> U دیوار موش دارد و موش گوش دارد [اصطلاح]
Ich habe das Gefühl [so eine Ahnung] , dass es diesmals anders ist. U بدلم برات شده که این بار فرق دارد. [سخت گمان دارم که این بار فرق دارد.]
Ansteckbukett {n} U دسته گلی که برای زدن روی مچ دست تهیه میشود [برای جشن فارغ التحصیل از دبیرستان]
es kommt darauf an U بستگی دارد [به]
Er hat dienstfrei. U او مرخصی دارد.
Ist es möglich? U امکان دارد؟
Gibt es eine günstigere Variante? U ارزانترش وجود دارد؟
die Ausfuhr von ... ist prämienbegünstigt. U صدور ... جایزه دارد.
Wie weit? U چقدر فاصله [دارد] ؟
es kommt drauf an U این بستگی دارد
je nachdem U این بستگی دارد
kaum verwendet U بندرت کاربرد دارد
selten verwendet U بندرت کاربرد دارد
so weit es möglich ist U تا آنجایی که امکان دارد
Es gibt ein Problem mit meinem Zimmer. U اتاق من اشکال دارد.
Er neigt zu Erkältungen. U او تمایل به سرماخوردگی دارد.
Wir ersuchen um eine Vorlaufzeit von mindestens zwei Wochen [damit wir] [für etwas] [vor etwas] . U درخواست می شود که لطفا دو هفته برای پیشگیری [کار] اعطاء کنید [تا ما ] [برای چیزی] [قبل از چیزی] .
es besteht [ herrscht] Mangel an etwas [Dativ] U کمبود چیزی وجود دارد
es mangelt an etwas [Dativ] U کمبود چیزی وجود دارد
Was ist mit ihm? U مگر او [مرد] چه عیبی دارد؟
etwas mangelt Jemandem U کسی کمبودی چیزی را دارد
Er ist anderer Meinung. U نظر او [مرد] فرق دارد.
Der Bus nach ... hält hier an. U اتوبوس به ... اینجا نگاه می دارد.
Flug und Unterkunft sind im Preis inbegriffen. U بها پرواز و مسکن را در بر دارد.
Kostet das eine Gebühr? U جریمه دارد؟ [لغو رزرو]
es spukt [in dem Haus] U [این خانه] روح دارد
Das ist eine Spirale ohne Ende! این رشته سر دراز دارد.
Er behauptet, Sie zu kennen. U او [مرد] ادعا دارد او [زن] را بشناسد.
Gibt es einen Schnellzug? U قطارویژه تندرو وجود دارد؟
Gibt es einen Nachtzug? U قطار شبانه وجود دارد؟
Ein Würfel hat 6 Seiten. U یک مکعب ۶ تا وجح دارد. [ریاضی]
Gibt es einen Direktzug? U یک قطار مستقیم وجود دارد؟
Es gibt ... U اینجا ... وجود دارد [دارند]
ein mir gewogener Mensch U کیسی که با من میانه خوبی دارد
das bricht nicht ab <idiom> U همینطور ادامه دارد [موضوعی]
es hängt ganz davon ab U این کاملا بستگی دارد
für mich allein U تنها برای من [برای من تنهایی]
Seit wann besteht das Problem? U از چه زمانی این مشکل وجود دارد؟
Da kommt noch etwas. <idiom> U باز هم هست. [هنوز ادامه دارد]
Da kommt noch mehr. <idiom> U باز هم هست. [هنوز ادامه دارد]
Bahnkörper {m} U ریل و سکویی که زیر آن قرار دارد
Dover liegt im Süden Englands. U دور در جنوب انگلیس قرار دارد.
Ich bin zwar sein Vater, aber ... U واقعیت دارد که من پدرش هستم اما ...
Ballkünstler {m} U کسی که بر توپ تسلط مطلق دارد
Bluthund {m} U سگ شکاری که شامه بسیار تیزی دارد
Es ist fraglich, ob ... U این جای بحث دارد که آیا ...
Das Rad eiert ein wenig. U این چرخ کمی تاب دارد.
Gibt es einen späteren Zug? U یک قطار که دیرتر برود وجود دارد؟
Gibt es einen früheren Zug? U یک قطار که زودتر برود وجود دارد؟
Jimmy Carter ist an Krebs erkrankt. U جیمی کارتر بیماری سرطان دارد.
Das Zimmer ist muffig. U اتاق بوی ناگرفته پوسیده دارد.
Was ist mit ihm? U این چه ناراحتی دارد؟ [اصطلاح روزمره]
dediziert <adj.> U اختصاصی [برای کار خاص] [برای مقصود خاص] [رایانه شناسی]
Dieses Buch verdient eine sorgfältige Lektüre. U این کتاب شایستگی خواندن با دقت را دارد.
Einmalkennwort {n} U اسم رمزی که تنها یک بار ارزش دارد
Einmalpasswort {n} U اسم رمزی که تنها یک بار ارزش دارد
Ein unüberschaubarer Personenkreis hat Zugriff auf die Daten. U گروه بیحسابی از افراد دسترسی به داده ها دارد.
Mein Schreibtisch steht am Fenster. U میز کار من کنار پنجره قرار دارد.
ausgenommen <adv.> U به غیر از [در جمله های منفی کاربرد دارد]
nur <adv.> U به غیر از [در جمله های منفی کاربرد دارد]
um zu sehen, aus welchem Holz er geschnitzt ist <idiom> U تا ببینیم او [مرد] چقدر توانایی [تحمل] دارد
außer <adv.> U به غیر از [در جمله های منفی کاربرد دارد]
Briefkastenfirma {f} U شرکتی [درپناهگاه مالیاتی] که تنها صندوق پستی دارد
Wie jedes Kind verfügt sie nur über einen begrenzten Wortschatz. U مانند هر کودک، او [زن] وسعت واژگان محدودی در اختیار دارد.
Im internationalen Vergleich ist Deutschland führend. U در معیارهای بین المللی آلمان نقش پیشرو دارد.
Es ist eigenartig und doch wahr. U این عجیب است و در عین حال واقعیت دارد.
Da steckt mehr dahinter. U ارزش [و یا حقایق] پنهان در مورد چیزی وجود دارد.
zu Ihrer Information U برای آگاهی شما [برای اینکه شما آگاه باشید]
zur Information U برای آگاهی شما [برای اینکه شما آگاه باشید]
Warum ist die Banane krumm? <idiom> U من هم جوابی ندارم. [وقتی کسی پرسشی دارد] [اصطلاح مجازی]
Da muss ich etwas weiter ausholen. U این نیاز به کمی پیش زمینه [توضیح بیشتر] دارد.
Der Erfolg hat viele Väter, der Misserfolg ist immer ein Waisenkind. U موفقیت چندین پدر دارد شکست همیشه یتیم است.
Albino {m} U زال [کسی که از آغاز تولد پوست و موی سفید دارد]
Warum ist die Banane krumm? <idiom> U من هم نمی دانم [وقتی کسی پرسشی دارد] [اصطلاح مجازی]
Das ist jetzt schon das dritte Jahr in Folge, dass [wo] die Fluggesellschaft rote Zahlen schreibt. U این سومین سال پی در پی است که شرکت هواپیمایی کسری در حسابش دارد.
der Heilige Gral U جام مقدس [که نیروی جوانی و سلامت جاودان و تغذیه بی انتها دارد]
Wenn der Mond einen Hof hat, so bedeutet das Regen. U وقتی ماه هاله دارد این علامت باران آمدن است.
eigens [dafür] eingerichtet <adj.> U اختصاصی [برای کار خاص] [برای مقصود خاص]
fest zugeordnet <adj.> U اختصاصی [برای کار خاص] [برای مقصود خاص]
eigen <adj.> U اختصاصی [برای کار خاص] [برای مقصود خاص]
Nach dem Essen zieht er sich gerne in sein Arbeitszimmer zurück. U پس از شام او [مرد] دوست دارد به اتاق مطالعه خود کناره گیری بکند.
Gibt es hier Altertümer? U آیا اینجا آثار باستانی [اشیا عتیقه و جاهای قدیمی] وجود دارد؟
falscher Freund U واژه ای در دو زبان که شبیه به هم هستند اما معنی آنها کاملا فرق دارد.
ein Ohrfeigengesicht haben U صورتی داشته باشد که آدم دوست دارد سیلی اش بزند [اصطلاح روزمره]
sich um etwas reißen U هجوم کردن با عجله برای چیزی [با دیگران کشمکش کردن برای گرفتن چیزی]
sich um etwas [Akkusativ] raufen U هجوم کردن با عجله برای چیزی [با دیگران کشمکش کردن برای گرفتن چیزی]
Unterwegs ist Fotografieren strengstens verboten, man befindet sich schließlich auf Militärgelände. U در بین راه عکس برداری شدیدا ممنوع است، چرا که آدم در محوطه نظامی حضور دارد.
Jemanden für etwas besonders empfänglich [anfällig] machen U کسی را برای چیزی مستعد کردن [زمینه چیزی را برای کسی مهیاساختن ]
Die Hauptstraße geht halbrechts [schräg rechts] weiter. U این جاده اصلی به کمی راست [مورب در سمت راست] ادامه دارد.
Aber-Nazi {m} U کسی که ادعا دارد نازی نیست [اما در دلایلش و رفتارش نازی است]
Da kommt noch etwas. <idiom> U هنوز تمام نشده است. [هنوز ادامه دارد]
Da kommt noch mehr. <idiom> U هنوز تمام نشده است. [هنوز ادامه دارد]
Es wird Abend. <idiom> U هوا دارد تاریک می شود [شب می شود] . [اصطلاح]
für U برای هر
pro U برای هر
für [ Akkusativ] <prep.> U برای
per U برای هر
alternativ [zu] <adj.> U دیگری [برای]
für alle U برای همه
als Rache [für] U انتقام [برای]
eine Übernachtungsmöglichkeit {f} U خوابگاه برای یک شب
zum Beispiel برای مثال
Bemühungen {pl} [um] U کوشش [برای]
Bemühungen {pl} [um] U تلاش [برای]
zum Beispiel برای نمونه
Zum Beispiel? U برای مثال؟
fernerhin <adv.> U برای آینده
künftig <adv.> U برای آینده
zum Kochen geeignet <adj.> U برای آشپزی
denn <conj.> U برای اینکه
weil <conj.> U برای اینکه
Ewigkeit {f} U برای همیشه
da <conj.> U برای اینکه
deswegen <conj.> U برای اینکه
Gleichfalls. برای تو هم همینطور.
zur Ansicht U برای بازرسی
auf die Dauer U برای ادامه
für die Zukunft U برای آینده
um zu ... U برای [اینکه]
um ... zu U برای [اینکه]
Ewig U برای همیشه
und zwar <adv.> U برای مثال
Wieso siehst du mich so finster an? U برای چی به من اخم می کنی؟
Deich {m} U سد [برای جلوگیری از سیل]
Trauerbinde {f} U سرآستین [برای سوگواری ]
Parfümerie {f} U عطریات [فقط برای بو]
parat [für; zu] <adj.> U آماده [حاضر] [برای]
rüsten [zu oder auf] U آماده شدن [به یا برای]
Werbeunterbrechung {f} U وقفه برای آگهی
vorbereiten [zu oder auf] U آماده شدن [به یا برای]
Werbepause {f} U وقفه برای آگهی
stellen [vor] U ایجاد کردن [برای]
bereitstehen für [um zu] U آماده بودن برای
um zu verhindern U برای جلوگیری کردن
sich freiwillig melden [zu] U داوطلب شدن [برای]
Dekokt {n} U جوشانده [برای درمان]
stimmen [für] U رای دادن [برای]
Verhandeln {n} U گفتگو [برای حل موضوعی]
Fahrspur {f} U یک خط جاده برای یک مسیر
Andenken {n} U یادگاری [برای یادآوری]
Erinnerungsstück {n} U یادگاری [برای یادآوری]
Eroberungskrieg {m} U جنگ برای کشورگشایی
Verhandlung {f} U گفتگو [برای حل موضوعی]
Dankopfer {n} U قربانی برای شکرگزاری
Finderlohn {m} U مژدگانی [برای یابنده]
um Karten anstehen U برای بلیط در صف ایستادن
Ausstellung {f} [Genitiv] [über etwas] U نمایشگاه [برای چیزی]
Fahrstreifen {m} U یک خط جاده برای یک مسیر
Spur {f} U یک خط جاده برای یک مسیر
Hypothek {f} [auf] U رهن [برای خانه]
schwimmen gehen U برای شنا رفتن
baden gehen U برای شنا رفتن
herumstöbern [nach] U زیر و رو کردن [برای]
Familienermäßigung {f} U تخفیف برای خانواده
Kinderermäßigung {f} U تخفیف برای بچه ها
herumstöbern [nach] U جستجو کردن [برای]
wühlen [nach] U زیر و رو کردن [برای]
Bewerbung {f} [um, für etwas] U درخواست نامه [برای]
wühlen [nach] U جستجو کردن [برای]
Es wurde ihm klar. U برای او [مرد] واضح شد.
Sonnenschirm {m} [für Damen] U سایبان [برای خانمان]
handeln [als Jemand] U پاسخگو بودن [برای]
Zeitungsjournalismus {m} U خبرنگاری برای روزنامه
Sicher ist sicher. U برای مطمئن بودن
Ich bin dabei! U من حاضرم برای اشتراک!
sicherheitshalber U برای مطمئن بودن
für alle Fälle U برای مطمئن بودن
Bauholz {n} U چوب برای ساختن
Nutzholz U چوب برای ساختن
vor sich hin murmeln U برای خودشان من من کردن
in den Bart brummen U برای خودشان من من کردن
Schnittholz {n} U چوب برای ساختن
Zu verkaufen U برای فروش [علامت]
Zu vermieten U برای اجاره [علامت]
zweckgebunden <adj.> U برای هدفی ویژه
Touristeninformation {f} U اطلاعات برای توریست
Nichtraucher {pl} U ناسیگاریان [قسمت برای]
Sie <pron.> U شما [رسمی برای تو]
schön <adj.> U قشنگ [برای زن یا اشیا]
hübsch <adj.> U قشنگ [برای مرد]
stöbern [nach] U زیر و رو کردن [برای]
stöbern [nach] U جستجو کردن [برای]
fungieren [als Jemand] U پاسخگو بودن [برای]
agieren [als Jemand] U پاسخگو بودن [برای]
Das genügt mir völlig. U اون برای من کافیه.
Hypothek {f} [auf] U گرو [برای ملک]
Ausschau halten [nach] U جستجو کردن [برای]
suchen [nach] U جستجو کردن [برای]
Herausforderung {f} [für Jemanden] U چالش [برای کسی]
Recent search history Forum search
1حروف الفبا و نشانه ها
3was bedeutet Präteritum in Farsi?
1zwar
1Stalking-Methoden
2Arschloch
1Chia-Samen چه معنایی دارد ؟
1برای رشد به درون خود نفوذ و سفر کنید
1برای شاد کردن دیگران باید بعضی وقتها هم باخت
2براى همه شما!
2فعل کجای جمله قرارمیگیرد
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Deudic.com